کد مطلب:29295 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102
4072. میرزا حبیب خراسانی می گوید: ای گُل رخِ دل فریبِ خودكام شد وقت كه باز دور ایّام برخیز تو نیز آسمان وار بستان و بده، بگو سرودی چون خرمن گل، به عشوه بنشین از شام به عیش كوش تا صبح امروز بگو مگر چه روز است موجود شد از برای امروز امروز ز روی نصّ قرآن امروز به امر حضرت حق امروز، وجود، پرده برداشت امروز به امر حضرت حق امروز به خلق، گردد اظهار آن پادشه ممالك جود چندان كه به مدح او سرودیم
.
وی دلبرِ دلكشِ دل آرام
گامی بزند موافق كام
یك روز به كام ما بزن گام
برخیز و برو، بیا، بزن جام
چون سرو روان، به جلوه بخرام
ز صبح به طیش باش تا شام
تا گویمت این سخن به اكرام
آغاز وجود تا به انجام
بگرفت كمال، دین اسلام
شد نعمت حق به خلق، اتمام
رخساره خویش جلوه گر داشت
بر خلق جهان، علی امیر است
آن سرّ نهان كه در ضمیر است
در مُلك وجود، بر سریر است
یك نكته ز صد، نگفته بودیم.[2].